هانا آرنت | یک کریستال

احتمالا آرنت و کتابهاش اگه تو بخش فلسفه یا سیاست کتابفروشی ها قدم زده باشید به چشمتون خورده.من خوندن آرنت رو چند ماه پیش شروع کردم و واقعا دوسش داشتم در همون زمان هم دوره “یادگیری” متمم رو میخوندم و دیدم آرنت میتونه بهونه مناسبی برای تمرین یادگیری کریستالی باشه.

با زندگینامه هانا آرنت شروع کنیم کسی که احتمالا یکی از مهم ترین فیلسوف های سیاسی قرن 20 ئه. یک یهودی متولد سال 1906 در المان که از هلوکاست جان سالم بدر برد و به آمریکا رفت. شاگرد هایدگر فیلسوف طرفدار نازی و نویسنده کتاب های توتالیتاریسم، آیشمن در اورشلیم ،آزادی آزاد بودن و … .

فلسفه اصلی هانا ارنت در اهمیت تفکر خلاصه میشود ارنت معتقده مهم ترین کار در برخورد با دانشجویان این است که تفکر رو توی انها بر انگیخته کنیم نه اینکه تفکر رو مهار و سعی در دست داشتن زمام نتایج حاصل از تفکر کنیم. اهمیت این مهارت در مواقعی است که اوضاع درست پیش نمیرود تفکر نقادانه به انسان اجازه میدهد که در مقابله با پدیده هایی مثل المان نازی، دیکتاتوری، توتالیتاریسم و … بتونیم تصمیم بگیریم.

آیشمن در اورشلیم

image

کتاب در واقع یک مقاله بلند نوشته شده برای مجله نیویورکره که فک کنم تو شش قسمت چاپ شده و آخر ارنت یه بخشی هایی بهش اضافه کرده و یک کتاب شده. کتاب تو زمان خودش و حتی الان هم جنجال هایی پشتش بوده بخاطر برخی حرف ها راجع به سران یهودی در آلمان نازی که بخش کوچکی از کتاب رو شامل میشه.

فلسفه اصلی که پشت این کتاب هست مفهوم یست که ارنت برای اولین بار ارائه کرده و اون هم ابتذال شره.در ادامه بیشتر راجع به این مفهوم حرف میزنیم.

از ابتدای داستان شروع کنیم زمانی که دولت اسرائیل در اقدامی عجیب و خلاف جریال اصلی دنیا اقدام به ربودن آدولف ایشمن یکی از سران اصلی اس اس و مامور انجام برنامه پاکسازی اخر کرد. و بدون استرداد اون به کشور اصلی یعنی المان اعلام کرد که قرار است در دادگاهی آیشمن رو محاکمه کنه. آلمان هم به دلیل فضای ملتهب سیاسی که بر علیه اون بود اقدامی در جهت استرداد آیشمن انجام نداد . المان اون روز ها در حال پرداخت غرامت و دادن وام هایی برای اسرائیل بود و انگار نمیخواست که اوضاع رو بدتر کنه. این اقدام اسرائیل حتی واکنش هایی هم در آرژانتین بر انگیخت که بدون اجازه اون ها این اقدام صورت گرفته. در کل این اقدام عجیبی در فضای سیاسی اون زمان و حتی الان بود و سابقه تاریخی زیادی هم برای این کار در تاریخ نداریم.

آرنت مقاله و کتابشو با این انتقاد شروع میکنه که اولا این اقدام یک اقدام غیر قانونی بوده و البته زیاد روش پافشاری نمیکنه. بیشتر تمرکزش بر روی دادگاهیه که اسرائیل برای ایشمن تدارک دیده. بعد از جنگ جهانی دوم دادگاه های بسیاری علیه اقداماتی که از اون ها جنایت علیه بشریت یاد میکنیم در المان برگزار شد تحت عنوان دادگاه های نورنبرگ که در مجموع 12 دادگاه بوده که به محاکمه افراد دخیل در بخش های متفاوت آلمان نازی میپرداخته.

آرنت میگه که دادگاهی که اسرائیل برای آدولف آیشمن ترتیب داده یک دادگاه نیست و صرفا یک نمایش است برای اهداف سیاسی دولت اسرائیل. و دو هدف عمده از این دادگاه رو این ها بیان میکنه:

  • دولت اسرائیل میخواسته که به نسل جوان اسرائیل نشون بده که چه تاریخی هولناکی در طول جنگ جهانی دوم علیه یهودیان رخ داده. چون در ان زمان حرف زدن راجع به اتفاقات جنگ در اسرائیل به دلایلی یک تابو محسوب میشده و افراد جوان تمایل چندانی به شنیدن این اتفاقات نداشتند.
  • به افراد یهودی که خارج از اسرائیل بودن نشون بده که در هیچ جای دنیا امنیتی برای اونها وجود نداره و اونها باید برای داشتن امنیت به کشوری تماما یهود بیان.

و دلایلی رو برای این ادعا مطرح میکنه. از قبیل محدودیت هایی که برای وکیل مدافع آیشمن وجود داشته و اشکالاتی که در احضار شهود برای شهادت وجود داشته. آرنت معتقده که اتفاقاتی که توی دادگاه میوفته برای اجرای عدالت نبوده و صرفا برای یک شو تبلیغاتی انجام میشده.

ولی حرف اصلی کتاب اینجا نیست و اینها صرفا بخش های گزارشی کتاب رو تشکیل میده. بخش اصلی در مفهوم تازه ای به نام “ابتذال شر” جای گرفته.

ابتذال شر

هلوکاست یکی از اتفاقات عجیبی است که توی تاریخ بشریت رخ داده. مرگ 4.5 الی 6 میلیون انسان (اکثرا یهودی) در اتاق های گاز آلمان که معروف بود به برنامه نهایی رایش سوم.

به سادگی میتوان آدولف هیتلر رو مقصر این اتفاق دانست ولی ایا آدولف هیتلر به تنهایی میتوانست این کار رو انجام بده؟تا چه حدی از مسئولیت میتونه یک فرد رو مقصر کنه در این عمل؟ وظیفه انسان ها در این مواقع چیه؟ تقصیر افرادی که اجر های اجاق های ادم سوزی در چه اندازه است؟

ارنت سعی میکنه این رو به ما یاداوری کنه که انجام عمل های شرورانه لزوما به معنی شر بودن عامل اون نیست و یک سیستم شرورانه میتونه افراد کامل عادی رو به کار های شرورانه بکشونه. البته نباید فرق بین تبیین یک عمل با مسئولیت زدایی یک عمل رو فراموش کنیم. اینکه میگیم به عنوان مثال آیشمن فقط یک فرد معمولی بوده که وظایف شرورانه انجام میداده به این معنی نیست که آیشمن مسئول کار های انجام شده نیست. وظیفه تبیین اعمال اینه که ما نشون بدیم اهمیت یک سیستم در چیه و چگونه میتونیم از اتفاق افتادن دوباره اون عمل جلوگیری کنیم.

صرف مجازات آیشمن با باور به اینکه آیشمن بذات فرد شروری بوده کمکی به ما در حل مشکلاتی که در آینده وحتی الان در جای جای دنیا چه در عرصه سیاست و چه باقی عرصه ها میوفته نمیکنه.

در عرصه سیاست اطاعت و حمایت یکی هستند و عدم تفکر کسی رو از مسئولیت کاری سلب نمیکنه

پاترشیا جانسون | فلسفه هانا آرنت

آرنت بخاطر این اظهار نظر ها از خیلی از جمع های دوستان و منتقدان مورد حمله قرار گرفت. ارنت معتقد بود که در مواقع اضطرار و خطر انسان ها تمایل دارند نظرات رادیکال بشنوند تا نظرات منطقی و تبیین کننده.

As Arendt put it, ‘In certain circumstances the most ordinary decent person can become a criminal.’ This is not an easy conclusion to accept because it is more comforting to believe that monstrous evil is done only by monstrous individuals.

Atkinson Hilgard’s Introduction to Psychology

طبق این نظریات آرنت آزمایش های متعددی شد. از جمله آزمایش میلگرام که نحوه انجام این آزمایش رو میتونید تو این دو لینک (+ و +) و همچنین در فصل SOCIAL INFLUENCE کتاب روانشناسی هیلگارد بخونید.

فردیت زدایی

وقتی ما به ریشه های عمل مثال اصلیمون، آیشمن برگردیم میبینیم که یکی از ریشه های اصلی فردیت زدایی هستش که رو آیشمن و بقیه افراد دخیل در این جنایات رخ داده. انگار این افراد دیگه نقشی به عنوان فرد برای خودشون قائل نیستن و خودشون رو صرفا یک چرخ دنده ای میبینن که یک ماشین بزرگ رو به کار میندازه. این موارد در گفته های آیشمن به دفعات دیده میشه. آیشمن حتی ادعا میکنه با اینکه خودش ممکن بوده ناراحت بشه ولی اگه معلوم میشد که حتی پدر خودش هم برخلاف خواسته های حاکمیت عمل کرده اون رو هم به کوره های اتش سوزی میفرستاده.

در جاهای دیگه هم راجع به خاموش کردن وجدانش حرف زده که توی کتاب بهشون اشاره شده.

این تاثیر اکثریت و فردیت زدایی رو اگه بخوایم با یه مثال توضیح بدیم میتونیم به تماشاگران فوتبال اشاره کنیم. یک فرد ارام و ساکت ممکنه وقتی توی استادیوم قرار میگیره کار هایی بکنه که در حالت عادی از اون بعید بنظر میرسید.دلیل این کار همون فردیت زدایی هست که بهش اشاره شد. فرد اینجا دیگه به عنوان یک آدم تصمیم نمیگیره و خودش رو بخشی از یک جریان و جامعه میبینه و عمل هاش هم مسئولیت خاصی براش به عنوان یک فرد به همراه نداره.

همین فرد ممکنه اگه تو جامعه شروع به فحاشی کنه هزینه های اجتماعی زیادی براش به ارمغان بیاره ولی در موقعی که در استادیوم هست چون بخشی از یک جامعه بزرگتره همین کار بدون هزینه برای اون انجام میشه.

یکی از دلایلی که این کتاب رو خیلی دوست دارم قابلیت تعمیم پذیری هستش که این نظریات به دنیای خارج از سیاست هم داره. ما احتمالا مثال های زیادی از این تاثیر سیستم بر افراد رو دیدیم و خواهیم دید.مثال عینی که برای دانشجویان رشته پزشکی هست (من طبعا هنوز تجربه مواجه نداشتم و حرفام از شنیده هام هست و ممکن دقیق نباشه) سیستم سلسله مراتبی هست که بین افراد بخش بالینی وجود داره. یک سیستم معیوب که موجب میشه افراد بدون اینکه شرور باشن اعمالی انجام بدن و افراد پایین دست رو اذیت کنند.

این اذیت میتونه به بهانه های مختلفی صورت بگیره از جمله اینکه اگر این اذیت ها نباشه فرد یاد نمیگیره. همین موضوع رو ما تو ازمایش میلگرام دیدیم . وقتی به افراد شوک دهنده گفته میشد که این کار ها ضرر خاصی نداره و برای یادگیری بهتر افراد اون سمت دیوار هست میزان شوک هایی که داده میشد به شدت افزایش پیدا میکرد.

محدود کردن جنایت

یکی دیگه از مواردی که آرنت در ابتدای کتاب خیلی بهش اشاره میکنه اینه که نباید این جنایات رو محدود به یهودیان دونست. اون میگه که این جنایت علیه بشریته و وقتی ازش سوال میپرسن که چرا پس بیشتر یهودیان کشته شدن جوابش اینه که خب یهودیان هم جزوی از بشریت هست.

این کار ارنت شاید در ابتدا بی معنی قلمداد بشه . چرا باید تیتر یک جنایت ثابت باید مهم باشه ولی وقتی به تاریخچه ای که توی کتاب هم اشاره هایی بهش میشه برمیگردیم میبینیم محدود کردن جنایت به عده ای خاص در گفتمان میتونه واکنش افراد خارج از اون عده خاص رو منفعل کنه. اگر تفکر غالب در کشور ها این بود که این جنایتیه که علیه همه ما انجام میشه همکاری های کمتری در این جنایت رخ میداد.

و واقعا هم این اقدامات محدود به یهودیان نبود. اگر زمان بیشتری میگذشت گروه های بسیار بیشتری تحت این جنایت قرار میگرفتند همونطور که افراد بی خانمان و مریض هم در طول همین مدت به اتاق های گاز راهی شدند، اقدامی که هیتلر از اون به اسم اعطای مرگ ترحم انگیز یاد میکرد.

این ادعا با مثال های فراوانی اثبات میشه . ارنت در بخش پایانی کتاب میاد برخورد مردم کشور های مختلف رو بررسی میکنه و اینکه چرا برخی کشوره ها همکاری کردند و یهودیان خودشون رو فرستادند به آلمان ولی برخی از کشور ها این کار رو نکردند. در بررسی ریشه های این اتفاقات به همون تفاوت در تفکر مردم اون کشور میرسیم.

گفتمان

کلمات بستر تفکر ما هستن و وقتی ما کلمات رو تغییر بدیم تفکر افراد هم تغییر پیدا میکنه. این اثر بشدت خودش رو در گفتمان های اداری و عادی مردم و سیاستمدارن آلمان نشون میداد.

در المان به قتل عام مردم یهودی میگفتن “برنامه نهایی” ، به کشتن با گاز از عبارت “مسائل پزشکی” ، یا همون اعطای مرگ ترحم انگیز که بجای واژه قتل بکار میرفت و مثال های بیشمار از این قبیل که بشدت عجیب بنظر میاد ولی همین کلمات صیقل خورده میتونست وجدان افراد رو راحت نگه داره.

علاوه بر گفتمان که وظیفه جلوگیری از فروپاشی روانی افراد رو داره ما سیستم بوروکراتیک(شاید سیستم ادرای بشه ترجمه کرد) پیچیده ای رو داریم که وظیفه تقسیم مسئولیت رو داره. وقتی در یک عمل ما فقط یک درصد یک عمل جنایت کارانه باشیم طبعا خودمون رو مسئول اون عمل نمیدونیم.آیشمن هم به چنین وضعی دچار بود به گفته خودش اون فقط مسئولیت کاغذ بازی هارو داشته و اگر اون هم نبوده باز افرادی بودند که ان کار ها رو انجام بدن.

بعد از هيتلر، همه ي آلمان درک کردند که او چه بلايي بر سر کشور و زيربناهاي آن آورده است؛ اما يک چيز نابود شده ي اساسي بود که هرکسي نمي فهميد و آن، خيانت هيتلر به کلمات بود! خيلي از کلمات شريف، ديگر معني خود را از دست داده بودند، پوچ و مسخره شده بودند. عوض شده بودند. آشغال شده بودند. کلماتي مانند آزادي، آگاهي، پيشرفت و عدالت …

هاينريش بل

منابع دیگر

فصل نفوذ اجتماعی هیلگارد یک منبع خیلی خوب برای درک بهتر آرنت و کلیت این مباحث میتونه باشه. مباحثی مثل تاثیر اکثریت، تاثیر اقلیت و بسیاری تاثیر های دیگه ای که اجتماع میتونن بر افراد بگذارند در اون توضیح داده شده.

کتاب “فلسفه هانا ارنت” از پاتریشیا جانسون میتونه یک کتاب خوب برای درک سه اثر مهم آرنت به صورت خلاصه باشه. گرچه خیلی خلاصه وار توضیح داده و جای کتاب های اصلی رو نمیگیره.

فیلم Hannah Arendt فیلم جالبی بود برای اینکه تاثیر این فعالیت های ارنت بر زندگی خودش رو بهتر بفهمیم و بدونیم چقدر شجاعت نیاز داشته که این کار ها رو در اون فضای متشنج انجام داد.

2 نظر

  1. Negin

    سلام
    به نظرم خیلی خوب سعی کرده بودی مطالبو خلاصه کنی و برای هر بخش یه دید کلی بدی.مخصوصا ” فردیت زدایی” که منو بیشتر جذب کرد.
    فلسفه هانا رو دوست داشتم.برام قابل درکه اینکه تفکر رو در دانشجویان برانگیخته کنیم…این یه جمله ميتونه شامل خیلی چیزای تاثیر گذار باشه.پیشرفت یه کشور بنده به تفکر دانشجوها و هانا دوست داشت اینو به بقیه بفهمونه.سعی میکنم در اولین فرصت منابع پیشنهادیتو تهیه کنم بخونم بیشتر با هانا و عقایدش آشنا بشم.
    ممنون که راجبش نوشتی.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *