کیشلوفسکی | دوراهی

بعضی وقتا قبل بعضی اتفاق ها می ایستیم و یکم فکر میکنیم به اینکه این تصمیم چه تاثیری روی من خواهد داشت

بعضی وقتا هم نمیفهمیم و میریم و اون اتفاق باعث میشه زندگی ما تو یه جهت دیگه حرکت کنه.

برای من که خیلی از این اتفاقات افتاده : وقتی که ماشین رو زدم کنار و از یکی از بچه ها راجب انتقالی سوال پرسیدم، وقتی که سر کلوچه با بغل دستیم دعوام شد و رفتم جای دیگه نشستم و یک جمع بی نظیر از توش در اومد، وقتی که موقع رفتن به کلاس زبان از یک راه میانبر رفتم و کتابفروشی رو اونجا دیدم و رفتم تو.

میتونم تا فردا از این بزنگاه های حساس بگم و البته اتفاقاتی نیز رخ ندادن و مسیر هایی هم به ان طرف نرفتن.

فیلم های کیشلوفسکی برای من یاداور این لحظه هاست. فیلم هایی که در هر لحظه شان تقدیر موج میزند. ثانیه هایی که مرگ و زندگی رقم میزند، شخصیت هایی که از کنار هم میگذرند بدون توجه به اینکه چگونه قرار است زندگی همدیگر را تغییر دهند.

Three Colours: Red

image 1

تصادف، تقدیر، بهم پیوستگی و …

تک تک این کلمات از لحظه اول فیلم در تمام قاب ها روانه. از لغزیدن دوربین روی سیم تلفن در ابتدای فیلم گرفته تا قطع نشدن فیلمبرداری بین دو کارکتر که نمیدانند چه تاثیری روی هم خواهند داشت و ساده از کنار هم میگذرند.

و باز تقدیر. تماس هایی که برقرار نمیشود. نبود پیغام گیری که اتفاقات مهمی رقم میزند. سگی که موجب یک نزدیکی میشود نزدیکه با فردی بسیار شبیه به همسایه ولنتین حتی با همان خودکار هدیه ولی 40 سال قبلتر.

رنگ در فیلم های کیشلوفسکی نقش بسیاری دارد . قرمزی در سرتاسر فیلم پخش است از قلاده سگ گرفته تا پس زمینه عکس های تبلیغاتی.

موسیقی فیلم های کیشلوفسکی را اکثر پرایزنر کار کرده من در زمینه موسیقی یک شنونده واقعا اماتور و بدون دانشم ولی موسیقی رو احساس میکنم و قطعه های موسیقی این فیلم واقعا برام لذت بخشه.

RED آخرین فیلم کیشلوفسکی است بعد ان اعلام بازنشستگی کرد البته انگار قبل از مرگش چندین پروژه نا تمام دیگر هم داشته.

وقتی اولین بار RED رو دیدم سعی میکردم تک تک جزییات فیلم رو تحلیل کنم و نکاتی از توش در بیارم که تا حدودی موفق بودم ولی این حس خود فیلم رو ازم گرفت وقتی برای بار دوم دیدمش بیشتر تونستم توش غرق بشم.

A Short Film About Killing

photo 2022 11 20 20 31 24

لحظه ای مکث برای دید زدن بیشتر یک دختر، برنداشتن مسافری خاص، پرتاب تفاله قهوه به دختر های پست شیشه، جرعه ای بیشتر از الکل و …

یک لحظه کم ارزش یک اتفاق ظاهرا بی اهمیت چه تغییراتی که در زندگی نمیدهد.

در کل این حرف ها برای خود من فقط جنبه زیبایی و لذت دارد و هیچ اهمیتی ندارند. هر لحظه و هر کاری که انجام میدهیم یعنی کار دیگری انجام ندادیم و در هر صورت هر لحظه که میگذرد ما در حال تاثیریم . حتی انجام ندادن یک کار هم انجام کاری است صرفا دانستن این موضوع و توجه بهش برام لذت بخشه.

وقتی بین راه رفتن می ایستم تصور اینکه این لحظه چقدر در زندگیم مهمه منو خوشحال میکنه شاید هم کمی مضطرب…

و باز هم رنگ در فیلم های کیشلوفسکی و اینبار زرد.

توی این فیلم فارغ از بحث این تقدیر و دوراهی بخش اصلی دیگری هم هست و ان هم مجازات هاست. وکیل فیلم اعتقاد دارد مجازات مرگ مبارزه با مجرم است نه جرم. بعد از این فیلم و تاثیر قدرت مند ان قانون اعدام در لهستان دستخوش تغییر شد

این فیلم هم یه فیلم مستقله و هم یه قسمت از سریال ده فرمانه که اونجور که خوندم پایان های متفاوتی دارند ولی من نسخه ده فرمانش رو دیدم.

dekalog: one

image 2

قطعیت، تلاش برای پیشبینی، هوش مصنوعی، خدا

ما چقدر نسبت به اعمالمون مسئولیم وقتی نتیجه اینقدر متغییره؟ تا چه حد دچار خطاییم؟ و چقدر داریم با یکسری پیشفرض تصمیم میگیریم که ممکنه اشتباه باشه؟

قسمت اول دکالوگ یا همون ده فرمان رو با تمام وجود دوس دارم. سه بار دیدمش و هر بار بیشتر لذت بردم دفعه اخر همین هفته بود. خیلی دوس دارم یک پست مجزا راجب این قسمت بنویسم ولی نمیتونم.

چون کلمات کافی رو ندارم. فیلم رو حس میکنم میتونم ازش لذت ببرم ولی چون کلمات کافی ندارم ناقص میفهمم و نمیتونم بنویسم. ولی همین فهم ناقص رو سعی میکنم در اینده بنویسم و این کمال گرایی رو بزارم کنار.

کلمات، دو کارکرد مهم دارند. نخست اندیشیدن است و دیگری گفتگو.

ما نمی‌توانیم به چیزی که برایش کلمه نداریم فکر کنیم.

ما که با کلمه حرف می‌زنیم، با کلمه حس می‌کنیم، با کلمه می‌اندیشیم، و با کلمه، تاریخ و تمدن و فرهنگ و دستاوردهای خود و بشریت را برای نسل‌های بعد به ارث می‌گذاریم.

محمدرضا شعبانعلی

پس نوشت: نوشته راجب نقد فیلم نیست و من هم در اندازه ها نیستم. بیشتر راجب الانمه راجب حسی که الان دارم و توی فیلم ها پیداش میکنم.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *