فیلم | Anatomy of a Fall

همین اول متن توصیه میکنم که اگه به اسپویل حساسید اول فیلم رو ببینید گرچه فیلم زیاد اسپویل پذیری نیست. صرفا به این خاطر میگم که من خودم دوست ندارم نظر و زاویه دید کسی رو قبل دیدن فیلم بشنوم چون جلوی ایجاد زاویه دید خودمو میگیره.

تشریح یک سقوط (فکر کنم ترجمه خوبی برای اسم فیلم باشه) برنده نخل طلای امساله.یک فیلم نسبتا طولانی و سنگین البته نه از لحاظ فهم داستان بیشتر از لحاظ ایجاد دوراهی های اخلاقی و منطقی. داستان سر راست است ولی پر از ابهام. این همون چیزیه که فیلم رو برام لذت بخش میکنه.

کارگردان اصلا به دنبال جواب دادن نیست و شما هم نباید از داستان انتظار جواب داشته باشید چون احتمالا نا امیدتون میکنه.

روایت داستان در چند بعد پی ریزی میشه:

شاهد نابینا

احتمالا اولین چیزی که از یه شاهد واقعه انتظار داریم اینه که صحنه رو با چشمای خودش دیده باشه. قبلا توی پست کتاب گوریل نامرئی دیدیم که چقدر همین چشم هم میتونه غلط انداز باشه حال تصور کنید تنها شاهد یک سقوط از ارتفاع که معلوم نیست یک تصادف هست یا یک عمد، یک فرد نابینا باشه.

دنیل پسر بچه 11 ساله یک زوج به ظاهر دارای تنش (قضاوت این تنش رو فیلم بر عهده خود شما میذاره میتونید به عنوان یک خانواده متشنج بهشون نگاه کنید یا صرفا یک خانواده عادی) در چهار سالگی طی یک تصادف عصب بیناییش آسیب دیده و همین باعث شده که بیناییشو از دست بده. گرچه توی داستان جوری میگه که انگار میتونه بعضی چیزا رو تشخیص بده مثل نور های شدید و غیره.

حال یک روز که دنیل با اسنوپ سگش به گردش رفته اند موقع بازگشت با پارس های سگ متوجه جسد پدرش میشه.

جسد پدرش روی زمینه سرش اسیب دیده و خون روی زمین کشیده شده. سه قطره خون روی دیوار انباری هست که معلومه از ارتفاع ریخته شده.

دادگاه

این روز ها دارم کتاب “آیشمن در اورشلیم” هانا آرنت رو میخونم. توی بخش های اول کتاب راجع به دادگاه آیشمن حرف میزنه که چه مقدار این دادگاه، دادگاه نیست و صرفا یک نمایشی است برای محکوم کردن یک فرد. بعدا راجع به کتاب های ارنت احتمالا مینویسم.

اکثر داستان فیلم راجع به دیالوگ های داخل دادگاهه دو طرفی که قبل از قضاوت تصمیمشون رو گرفتند.

یکی از موارد اصلی که توی فیلم پرسیده میشه و میشه گفت اصلی ترین پرسش فیلمه اینه : وقتی که شواهد کافی در اختیار نیست و این ناکافی بودن به منزله نبود شواهد نیست، وظیفه اخلاقی و منطقی ما برای تصمیم گیری چیه؟ و افراد مختلف چطور در فیلم این تصمیم رو میگیرن و آیا این نحوه رسیدن به جواب کمکی به عدالت میکند یا نه؟

این مسئله از دید چند نفر شرح داده میشه.

دنیلی که نقش اصلی رو در حل پرونده داره و توی یک دو راهی قرار میگیره اینکه آیا باید حقیقت رو بگه که احتمالا مادرش رو توی دردسر میندازه یا با پیش فرض قرار دادن بی گناهی مادرش بعضی خاطرات رو تغییر بده تا کفه ترازو به سمت بی گناهی مادرش کشیده بشه؟ فیلم به شما نمیگه که آیا دنیل حقیقت رو بیان میکنه یا صرفا میخواد که مادرش رو از مخمصه نجات بده صرفا روز قبل از شهادت اخر یک مکالمه ای صورت میگیره بین دنیل و فردی که دادگاه تعیین کرده به عنوان محافظت کننده از شهادت که در این بابه که دنیل باید یکی از پیشفرض هارو انتخاب کنه.

در سکانس آخر هم دیالوگ سختی بین مادر و دنیل رد و بدل میشه دنیل به مادرش میگه که میترسیده از بازگشت مادرش به خونه و مادرشم میگه اونم از برگشتن میترسیده انگار فیلم میخواد یه گرا بده از اینکه احتمالا یک پیشفرض هایی لحاظ کرده دنیل در شهادتش. شهادتی که مادرشو از این قضیه رها میکنه. گرچه بنظر میرسه هیچ چیز دیگه به اون شکل قبل برنمیگرده و دنیل تجربه سختی رو تو اون سن از سر گذرونده. یجایی مادرش از دنیل معذرت خواهی میکنه و میگه امیدوار بوده که دنیل تو این سن بچگی کنه.

این مسئله برای وکیلان هر دو طرف هم رخ میده . وکیل مدافع متهم وقتی ازش پرسیده میشه که نظر شخصیش راجع به پرونده چیه جوابی نمیده ولی در موقع دفاع انگار لازمه که این پیشفرض رو قبول کنه که متهمش بی گناهه. یکجوری نقش های اجتماعی افراد انگار مجبورشون میکنه با یک سری پیشفرض قضاوت رو انجام بدن. انگار قضاوت برای دریافت نتیجه نیست و برعکسه، نتیجه با باور شکل میگیره و بعد قضاوت انجام میشه.

تمام سعی فیلم بنظر من اینه ما رو هم وارد این مسئله کنه و میخواد ما هم یکسری پیش داوری هایی داشته باشیم و تصمیم بگیریم که متهم رو گناهکار یا بی گناه جلوه کنیم. میگم جلوه کنیم چون در واقع با این مدارک ما نمیتونیم از هیچ تصمیمی مطمئن باشیم.

خظای شناختی استنباط

من خیلی به قضیه خطای شناختی علاقه دارم بنظرم چون توی فیلم ها با انسان سر و کار داریم و مغز انسان سرشار از این خطا های شناختیه برای بررسی بهتر فیلم همیشه به این خطا های شناختی توجه داشت.

خطای شناختی استنباط زمانی رخ میده که ما با پیشفرض یکسری استنباط میکنیم که یا شواهد کافی برای اثباتش وجود نداره یا بر اساس اون پیش فرض شواهد مخالف اون رو نادیده میگیریم تا نتیجه گیری اولیمون اسیب نبینه. فیلم خیلی به این مورد اهمیت میده.

پدر خانواده عادت داره که از لحظات خاصی از زندگیش صدا رکورد کنه. دلیل اینکار رو توی دادگاه این عنوان میکنن که برای نوشتن داستان جدید نیاز به متریالی از زندگی شخصیش داشته که ایده پردازی کنه. حال از شانس ماجرا صوتی از روز قبل مردنش هست که نشون میده اون و زنش دعوای شدیدی که حتی منجر به خشونت میشه رخ داده. این یکی از اصلی ترین مدارکیه که وکیل مرد بهش استناد میکنه.

همه این ها یه مشکل اساسی دارن اون هم اینه که تمام این لحظات بخشی از واقعیت هستن نه کل واقعیت. ولی وکیل مدافع مرد بنا بر نقش اجتماعی که داره مجبور به غرق شدن تو این خطای شناختیه و سعی میکنه اون رو همه واقعیت ببینه.

فیلم های دیگر

image

یکی دیگه از فیلمایی که راجع به دادگاه و این پیشفرض های قبل از قضاوت ساخته شده فیلم “12 مرد خشمگینه” ساخته سیدنی لومته. البته فرق هایی وجود داره اون فیلم بیشتر روی خطا های شناختی مختلف اشاره داشت ولی عنصر ابهام کمتری داخل خودش جای داده بود. این فیلم تا اخرین لحظه ابهامش رو ادامه میده و هیچ جوابی نداره چون اصلا به دنبال جواب نیست.

image 1

فیلم تاوان هم بخش هاییش راجع به این خطای شناختیه و اینکه شهادت چقدر میتونه متزلزل باشه و تحت تاثیر یکسری پیشفرض هایی که ساخته تنها سکانس هایی از بخش هایی از واقعیته.

4 نظر

  1. Negin

    سلام
    مرسی که یه فیلم درام و پیچیده معرفی کردی.من که شدیدا طرفدارشونم.از خط داستانش خیلی خوشم اومد،در اولین فرصت میبینمش.به نظرم عالی راجبش نوشتی.
    منتظر نظر و پیشنهاداتت راجب کتابای ارنت هستم.

  2. Reza

    سلام .

    بررسی و نقدی که داشتین خیلی خوب بود و فکر می‌کنم اگر این پیش‌فرض برام حاصل نمی‌شد ، نمی‌تونستم این فیلم رو دوست داشته باشم ، درنتیجه به جزئیات و ديالوگ ها با دقت و عمق بیشتری فکر نمی‌کردم .

    این موضوع ترسناک هم هست ، با آگاهی از تاثیر عمیق پیش‌فرض ها روی تمام اعمال و کُنِش هامون که هیچ‌کدوم “تمام” یا حتی “بخشی” از حقیقت هم نیستن ، نمیشه خیلی مطمئن و قاطع حرف و زد و عمل کرد .

    [یکجوری نقش های اجتماعی افراد انگار مجبورشون میکنه با یک سری پیشفرض قضاوت رو انجام بدن.]

    فکر می‌کنم بخش عمده خود آگاهی به شناختن هرچه بیشترِ همین پیش‌فرض ها تو دوره های محتلف زندگی مربوط باشه .¹ شناختِ خطاهای شناختی که این پیش‌فرض ها چطور بوجود اومدن ؟ چه ارتباطی با موقعیت اجتماعی دارن ؟ چه ارتباطی با احساسات و عواطف دارن ؟ چه ارتباطی با وقایع و خاطرات گذشته دارن ؟ و ….

    1_ اولین بار که خطاهای شناختی رو از متمم خوندم واقعا به زندگیم و تمام راهی که اومدم شک کردم و خوشبختانه (درواقع متأسفانه) شَکِ درستی بود.الان هم به هیچ وجه معتقد نیستم درست باشه ولی حداقل پیش‌فرض هام رو تا جای ممکن براساس خطاهای شناختی قبلی تنظیم نکردم 😅

    • خوشحالم که تونسته بهت کمک کنه
      اره تاثیر خطا های شناختی تا حدودی گریز ناپذیره ولی میشه بنظرم با اگاه شدن بهشون کمترشون کرد
      من هنوز بخش خطا های شناختی متمم رو نخوندم مرسی که یادم انداختی برم سراغش

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *