کتاب | گوریل نامرئی: 6 روشی که شهود ما را گول میزند

نمیدونم راجع به آزمایش گوریل نامرئی چیزی شنیدید یا نه. این آزمایش رو نویسنده همین کتاب طراحی کرده یه آزمایش خطای ادراکی معروف که میتونید اینجا ببینید.

کتاب رو کریستوفر چابریس و دانیل سایمونز نوشتن. هر دو روانشناس هستند و راجع به خطا های ادراکی تحقیق میکنند.

کتاب رو نویسنده ها توی شش فصل نوشتن که هر فصل راجع به یک خطای شناختی حرف میزنه . مثال های جالبی برای هر کدوم میزنه و توی بعضی هاش توضیح میده که این خطای شناختی چرا اصلا وجود داره.

فکر میکنم دیدم!

گوریل نامرئی

gorilla1

آزمایش رو بالا لینک کردم . آزمایش به این صورته که دو گروه بازیکن سیاه و سفید یک توپ بسکتبال رو به هم دیگه پاس میدن و بیننده باید تعداد پاس های گروه سفید رو بشماره.

بعد وسط ویدیو یک گوریل سیاه میاد میرقصه . نتیجه آزمایش شوکه کنندس. حدود 50 درصد افراد گوریل رو نمیبینن. وقتی آزمایش کننده ها بهشون میگن تعجب میکنن که همچین چیزی بوده. این آزمایش پس از آن بارها و بارها ، تحت شرایط متفاوت، با مخاطبان متنوع و در کشور های مختلف تکرار شد ولی نتیجه یکسان بود.

به این اتفاق “کوری توجه” میگن. اتفاقی که مغز وقتی روی یک چیز تمرکز میکنه بقیه چیز ها رو هر چند نا منتطره نادیده میگیره.

تصادفات

1-گوشی همراه

بیشتر مردم تصور میکنن وقتی دارن با گوشی حرف میزنن میتونن تمام اتفاقات هر چند نامنتظره رو ببینن ولی تحقیقات گسترده ای در این باره انجام شده که نشون میده متاسفانه(یا خوشبختانه،بعدا دلیلشو میگم) اینطوری نیست. اختلالات رانندگی حین حرف زدن با تلفن همراه رو میتوان با حالت مستی مقایسه کرد.

حتی هندزفری هم به این قضیه چندان کمکی نمیکنه و ریسک خطر رو پایین نمیاره.این قضیه مثل همون آزمایش گوریل نامرئیه.

میزان تاثیر گوشی اونجایی مشخص میشه که اومدن افراد رو در همون آزمایش گوریل قرار دادن البته نه اون ویدیو بلکه یک بازی کامپیوتری به اسم گوریل قرمز (که ایده همون گوریل نامرئیه ولی توی این آزمایش مکعب های سیاه وجود دارن و یک مکعب قرمز رنگ وسط شمارش رد میشه) توی حالت عادی 30 درصد افراد مکعب قرمز رو نمی دیدن و بقیه افراد متوجه اون میشدن ولی وقتی به شرکت کننده ها گوشی داده میشد و با گوشی حرف میزدن این میزان به 90 درصد افزایش پیدا میکرد که رقم واقعا عجیبیه.

کتاب بعدا اشاره میکنه که حرف زدن همراه راننده از خطر تلفن همراه به مراتب کمتره استدلالشم اینه که اون فرد همراه هم به اطراف نگاه میکنه و خطر کمتر میشه.

2- موتور سیکلت

بیش از نیمی از تصادفات موتور سیکلت مربوط به برخورد با اتومبیل هاست. 65 درصد از این تصادفات مربوط به عدم رعایت حق تقدم توسط ماشین هاست به گونه ای که رانندگان اظهار میکنند که وقتی به طرفین گردش میکنند موتور سیکلت رو ندیدن و ناگهانی اتفاق افتاد. کتاب میگه که دلیل این تصادفات اینه که رانندگان معمولا انتظار ندارند که موتورسیکلت یا دوچرخه رو ببینن و چون انتظار ندارن اون رو هم نمیبینن. با درستی یا نادرستی این فرضیه کاری ندارم (و حس میکنم زیادی خواسته نطریه خودش رو قالب اتفاقات کنه در صورتی که اتفاقات معمولا فاکتور های زیادی رو شامل میشن) ولی این مثال رو دوس دارم چون به درک بهتر این خطای ادراکی کمک میکنه.

آزمایشگران در آزمایش گوریل قرمز نشون دادن که متمایز بودن رنگ تا بیست درصد توجه رو بیشتر به خودش جلب میکنه. در موتور سوار ها هم لباس های رنگی میتونن خطر رو کمتر کنند.

3- صلاحیت پرواز

حریم شکنی در فرودگاه ها موقعی رخ میده که هواپیما ها به صورت اشتباه در مسیر فرود یا پرواز هواپیمای دیگه ای قرار بگیرن. و از رایج ترین دلایل تصادفات هستند. البته این رایج بودن نسبیه به صورتی که بین سال های 2004 تا 2007 در مجموع 1353 حریم شکنی رخ داده و از این تعداد 112 تا در دسته بندی خطرناک قرار گرفتن. از این تعداد فقط یک مورد به تصادف منجر شده.

در یک آزمایش آزمایشگران اومدن از خلبان ها و کمک خلبان هایی که بیش از 1000 ساعت پرواز داشتند یک تست گرفتند. تست اینطوری بود که اونها در شبیه ساز باید هواپیمای بویینگ 727 رو فرود میاوردند. وقتی هواپیما از خط ابر ها عبور میکرد توی باند یک جت دیگه در حال برخواستن بود و خلبان ها 7 ثانیه فرصت داشتند که فرود رو لغو کنن ولی در کمال تعجب 2 نفر از خلبان ها جت رو نمیبینن و تصادف رخ میده (نقدی که به کتاب وارده اینه که تعداد کل خلبان ها رو نگفته). دلیل این اتفاق همون ندیدن اتفاقات غیر منتظره است . خلبان ها انتظار نداشتند توی باند یک هواپیمای دیگه باشه و چون انتطار نداشتن ندیدن.

اساس خطای شناختی توجه

اول از همه باید ببینیم اگر این خطا های اینقدر میتونند ما رو در تصمیم گیری به اشتباه بندازند چرا تکامل حذفشون نکرده؟ دلیلش اینه این خطاهای شناختی بیشتر از اینکه مضر باشند مفیدند البته به بیان بهتر این خطا ها ساید افکت چیز مفیدی هستند.

این خطای شناختی نتیجه تمرکز انتخابی مغزه. مغز برای اینکه بتونه بهره وری بالاتری داشته باشه همه اطلاعات رو پردازش نمیکنه و فقط اطلاعاتی که بنظرش مهم هستند رو بررسی میکنه در نتیجه این تمرکز انتخابی ما امتیازاتی رو از دست میدیم که این موارد تعدادی از آن هاست.

در مثال های بالا و حدود پنج، شش مثال دیگه هم که نویسنده در کتاب نوشته یک چیز مشترکه: این اتفاقات احتمال کمتری دارند که رخ بدن! بیشتر رانندگان قوانین رو رعایت میکنند. بیشتر هواپیما ها طبق برنامه وارد باند میشند و …

توجه در بطن کلمه الویت

توجه برای مغز انسان اساساً نوعی بازی مجموع- صفر است. اگر توجه بیشتری را صرف یک مکان شیء یا رویداد کنیم لزوماً به موارد دیگر توجه کمتری خواهیم داشت. بنابراین کورتوجهی محصول فرعی ضروری گرچه تأسف آور کارکرد عادی توجه و ادراک است. اگر این فرضیه درست باشد که کورتوجهی ناشی از محدودیتهای ذاتی ظرفیت توجه دیداری ،ماست پس کاهش یا حذف آن به طورکلی میتواند غیر ممکن باشد.

در اصل تلاش برای از بین بردن کورتوجهی معادل این است که از مردم بخواهیم با تکان دادن بسیار سریع دستهای خود پرواز را امتحان کنند. ساختار بدن انسان به ما امکان پرواز نمی دهد، همان طور که ساختار ذهن این امکان را نمی دهد تا آگاهانه همه چیزهای پیرامون خود را ادراک کنیم.

این موضوع که چگونه می توانیم توجه محدود خود را به بهترین نحو تخصیص دهیم، به اصل بزرگ تری از توجه مربوط است کورتوجهی در بیشتر موارد مشکلی ایجاد نمیکند در واقع نتیجه ی نحوه کارکرد توجه است؛ بهایی که بابت توانایی استثنایی و به طور استثنایی مفید خود برای متمرکز کردن ذهنمان می پردازیم. توجه متمرکز این امکان را به ما می دهد تا از حـواس پرتی پرهیز کنیم و منابع محدود خود را به طور مؤثرتری به کار بگیریم؛ ما نمی خواهیم حواسمان به همه چیزهای اطراف پرت شود.

تخصص

این ویدیو رو اگر میتونید قبل از خوندن نگاه کنید.(با قند شکن)

بل در ساعات شلوغ یک صبح جمعه ویولن استرادیواریوس خود را که بیش از ۳ میلیون دلار برای خریدش پرداخت کرده بود برداشت و به ایستگاه متروی لانفانت پلازا در واشنگتن دی سی .برد او بین ورودی و پله برقی بساطش را پهن کرد کیف ویولن را برای جمع آوری کمک های مردم باز گذاشت، مقداری از پول خودش را در آن ریخت و شروع به اجرای چند قطعه کلاسیک پیچیده کرد. در طول اجرای چهل و سه دقیقه ای بل، بیش از هزار نفر از چند قدمی آورد شدند اما تنها هفت نفر برای شنیدن توقف کردند و بدون احتساب هدیه ۲۰ دلاری رهگذری که او را شناخت، فقط ۳۲ دلارو ۱۷ سنت برای کارش درآمد داشت.

فصل اول کتاب گوریل نامرئی

چیزی که در این قضیه اتفاق افتاد رو روزنامه ها یک شرمساری در باب سلیقه ضعیف موسیقیایی مردم یاد کردن ولی آیا این تفسیر درسته؟ بنظر کتاب نه!

اگر ما جاشوا بل رو کنار یک چکش کار قرار بدیم و گلایه کنیم که مردم به موسیقی ارزش نمیدن آیا درسته؟ صدای چکش اجازه نمیده که صدای ویالون جاشوا به گوش برسه این همون اتفاقیه که مردمی که برای انجام کاری در حال رفتن به مترو هستند باهاش مواجه شدن. مغز افراد داخل مترو پردازشی روی تحلیل صدای ویالون انجام نمیده و دچار کر توجهی شده. اگر جاشوا در کنار یک مکانی که مردم برای موسیقی رفتند ویالون مینواخت احتمالا مردم بیشتری می ایستادند. این دو دلیل داره یکی اینکه افراد توجهشون به موسیقی بیشتر جذب میشه و اینکه احتمالا افراد بیشتری آشنایی و تخصص در مورد موسیقی دارند.

یکی از افرادی که جاشوا رو شناخت گفت که با شنیدن این قطعه سخت و مهارت نوازنده توجهش به اون جلب شده این نشون میده احتمالا داشتن تخصص میتونه کمک کننده باشه

در آزمایش گوریل نامرئی بسکتبالیست ها عملکرد بهتری نشون دادند. ولی آیا تخصص همیشه میتونه کمک کننده باشه؟

سیم راهنما و کور توجهی رادیولوژیست ها

آمبولانس، زنی حدوداً چهل ساله را با خونریزی شدید واژن به اورژانس می آورد. پزشکان سعی میکنند لوله ای داخل وریدی را در یک ورید محیطی وارد کنند اما موفق نمیشوند بنابراین به جای آن، لوله ای مرکزی را از طریق یک کانتر در ورید رانی بزرگترین سیاهرگ در کشاله ران فرو می کنند. برای وارد کردن درست لوله باید یک سیم راهنما نیز وارد شود که پس از قرار گرفتن لوله در جای خود سیم برداشته میشود. لوله با موفقیت وارد می شود اما پزشک به دلیل سهل انگاری فراموش میکند سیم راهنما را بردارد. برای جبران خون از دست رفته تزریق خون صورت می گیرد، اما پس از آن بیمار به دلیل ادم ریوی تورم یا تجمع مایع در ریه ها دچار مشکل تنفسی می شود. برای کمک به تنفس بیمار لوله گذاری انجام میگیرد و برای تأیید تشخیص و اطمینان از قرار گرفتن لوله تنفسی در جای درست از قفسه سینه اش تصویر رادیوگرافی گرفته می شود. پزشک اورژانس و رادیولوژیست معالج در مورد تشخیص توافق دارند، اما هیچ یک از آنها متوجه سیم راهنما نمی شود در مرحله بعد بیمار چند روز برای درمان به بخش مراقبت های ویژه میرود و پس از بهبودی به بخش بستری منتقل می شود. در آنجا نیز دچار تنگی نفس می شود که ناشی از آمبولی ریه – وجود لخته خون در ریه بوده است. در این مدت دو عکس رادیوگرافی دیگر و علاوه بر آن، نوار قلب و سی تی اسکن هم از او گرفته می شود. تازه در روز پنجم بستری در بیمارستان، یکی از پزشکان در هنگام انجام عملی برای درمان آمبولی ریه، متوجه سیم راهنما شده و آن را خارج میکند. پس از آن بیمار کاملاً بهبود پیدا میکند.

توی این مورد تخصص کمکی به پیدا کردن سیم راهنما نمیکنه. چرا ؟ چون تخصص انها نه در توجه بیشتر، بلکه در انتظارات دقیق تری نهفته است که در اثر تجربه و آموزش در زمینه ی ادراک ویژگی های مهم تصاویر شکل میگیرد.

رادیولوژیست ها مغزشون اینگونه رفتار میکند که بیشتر دنبال ناهنجاری های شایع در تصاویر هستند و این در اکثر موارد راه حل عاقلانه تری است. راجع به تشخیص پزشکان کتاب در فصل های بعدی هم حرفای جالبی گفته که میتونید بخونید.

عناوین بعدی کتاب

  • فصل اول: فکر میکنم میدیدم
  • فصل دوم: مربی ای که خفه میکرد
  • فصل سوم:وجه اشتراک شطرنج بازان باهوش و مجرمان احمق
  • فصل چهارم:آیا باید بیشتر شبیه کارشناس هواشناسی باشیم یا مدیر صندوق پوششی؟
  • فصل پنجم:نتیجه گیری شتاب زده
  • فصل ششم:به سرعت باهوش شوید
  • نتیجه گیری: افسانه شهود

اگر وقت و علاقه به خوندن همه کتاب ندارید توصیه من خوندن فصل های اول و پنجمه!

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *