کتاب | زندگی 3.0، انسان بودن در عصر هوش مصنوعی

به تازگی شروع کردم به خوندن کتاب “زندگی 3.0، انسان بودن در اثر هوش مصنوعی”.

کتاب خیلی خوبیه تا الان فارغ از کیفیت ارائه مطالب سوال های مهمی میپرسه و سعی میکنه بهشون جواب بده.هدفم از نوشتن این پست پاسخ به این سوالات نیست چون در یک پست نمیشه و منم اونقدری نمیدونم که بتونم توضیح بدم.بیشتر هدفم اینه سوالاتی که کتاب گفته رو بگم اگر علاقه داشتید خود کتاب رو بخونید.

  • حافظه چیه؟
  • چطور یک ماده میتونه ایجاد حافظه بکنه؟
  • خود آگاهی چطور از نتیجه فعالیت نورون ها به وجود اومده؟
  • پردازش حاصل از فعالیت نورون ها با پردازش حاصل از ترانزیستور ها از لحاظ ماهیت فرق دارن؟
  • چطور چند نورون یا چند تابع ساده میتونند محاسبات پیچیده ای رو تشکیل بدن؟
  • هوش مصنوعی چه تغییری در ماهیت انسان قراره ایجاد بکنه؟
  • برای ایمن سازی هوش مصنوعی چیکار میتونیم بکنیم؟

نویسنده کتاب در یکسری پادکست های جالبی هم شرکت کرده و مصاحبه های خوبی محسوب میشن و توصیه میکنم اگه دوست داشتین اونارم گوش کنید.

بهترینش قسمت اول پادکست لکس فریدمن یکی از افراد فعال در حوزه هوش مصنوعیه. من این پادکستو به پیشنهاد یکی از دوستان گودریدزی گوش دادم و برام جالب بود.

این پادکست

تعاریف

تگمارک تعریف های رایج حیات رو نمیپسنده چون به نظرش بسیاری از گونه های هوشمند در صورت وجود در اون تعاریف قرار نمیگیرن. ادعایی در باب بهتر بودن تعریف خودش نداره صرفا در فصل اول تعاریف خودش رو میده تا یک زبان مشترک ایجاد کنه.

دقت به این جزییات و جلوگیری از کج فهمیش برام خیلی با ارزشه اینکه کلمات رو بیهوده و بدون پشتوانه استفاده نمیکنه. تعریف های جالبی از حافظه ، محاسبه، هدف، یادگیری، حیات و … ارائه میکنه.

تعریفی که از حیات ارئه میکنه اینه: سیستمی که بتواند پیچیدگیش را حفظ و خود را تکثیر دهد. این تعریف خیلی تعریف کلی محسوب میشه و مثل تعاریف رایج در بین عامه که نوع ماده سازنده رو هم دخیل میدونند دخیل نمیکنه. از یک کلمه استفاده میکنه به اسم گونه پرستی و معتقد هستش که برخی افراد چون بعضی شکل های حیات مثل ما از کربن ساخته نشده شکلی از حیات محسوب نمیکنن.

حال با این تعریف میاد یک تقسیم بندی ارائه میکنه از میزان پیچیدگی های شکل های مختلف حیات و اون ها رو به 3 دسته کلی تقسیم میکنه:

  • زندگی 1.0 : شکلی از زندگی که تغییرات سخت افزار و نرم افزار آن تنها تابع تکامل است
  • زندگی 2.0 : شکلی از زندگی که بخش عمده تغییرات سخت افزاری آن تابع تکامل است، اما بخش عمده از نرم افزار خود را طراحی میکند (مرحله فرهنگی)
  • زندگی 3.0 : شکلی از حیات که سخت افزار و نرم افزار خود را طراحی میکند.

خودشم اشاره میکنه این تقسیم بندی ها مرز مشخصی ندارند و در اخر یک تعریف غیر دقیق هستند.

انسان یک گونه تقریبا 2.2 حساب میشه چون تا حد کمی میتونه سخت افزار و بدن خودش رو تغییر بده و این اون رو از باقی موجودات جدا میکنه.

بستر مادی پردازش

فصل های ابتدایی کتاب راجع به این حرف میزنه که آیا بستر های متفاوت مادی تغییری در ماهیت پردازش میتونه ایجاد کنه یا نه؟

منظور از بستر های مادی اینه که آیا پردازشی که توسط نورون ها و سیناپس ها ایجاد میشه و به نتیجه الف میرسه و نمود پیدا میکنه اگر همون نتیجه رو ما با یه بستر مادی ایجاد شده توسط ترانزیستور ها انجام بدیم و به نتیجه الف برسیم این الف با اون الف فرق داره؟

سوال دوم اینه اصلا آیا ممکنه که ما نتیجه ای یکسان از دو بستر مادی متفاوت بگیریم؟

برای رسیدن به بخشی از جواب این قضیه کتاب میاد دو چیز رو توضیح میده:

  • چطور یک پردازشگر میتونه با تغییرات مادی به یک نتیجه غیر مادی و هوشمند برسه؟
  • چه میزان پیچیدگی نیازه تا ما بتونیم محاسبات رو انجام بدیم؟

توضیحات سوال ها یک فصل رو به خودشون اختصاص دادند. نتیجه توضیحات این بود که سیستمی (چه از نوع زیستی چه از نوع غیر زیستی) بتونند یک محاسبه ساده رو انجام بدن به عنوان مثال کامپیوتری که بتونه یک تابع ساده که در صورت دریافت دو عدد 1 نتیجه 0 بده و در باقی حالت ها مثل دریافت دو 0 یا دریافت یک 0 و یک 1 نتیجه 0 رو بده با وصل کردن این تابع به شکل صحیح میتونه هر محاسبه ریاضی رو انجام بده.

این نتیجه گیری که توضیحاتی راجع بهش داده میشه یه نتیجه جالب و شوکه کننده داره. ما با یک الگوریتم درست میتونیم یک کامپیوتر همه کاره درست کنیم. توضیحی که کتاب راجع به کامپیوتر همه کاره میده کامپیوتریه که میتونه به زبان ساده هر محاسبه و هدفی که ازش بخوایم رو برآورده کنه.و این یعنی ایجاد یک گونه با توان زندگی 3.0 .

نتیجه دیگری که کتاب از این سوالات میکنه اینه که هر ماده ای توان محاسبه دارد به شرطی که بتوان واحد های محاسبه گر رو درست آرایش داد حال این واحد ها تابع های ساده باشند یا نورون های بهم متصل.

به بیان مختصر تر، محاسبه الگویی است که در آرایش فضا زمانی ذرات و در ارتباط با آن، و آنچه واقعا اهمیت دارد نه خود ذرات، بلکه الگویی است که شکل میدهد! ماده مهم نیست

صفحه 115 کتاب

هدف اصلی کتاب از این توضیحات اینه که برسه به بحث انسان بودن در عصر هوش مصنوعی. به بیان کتاب هوش مصنوعی میتونه یک گونه جدیدی از حیات باشه مثل موجودات دیگه (با کمی اغماض میشه کامپیوتر های کنونی رو هم در درجاتی از حیات دسته بندی کرد). حال در زمانی که هوش مصنوعی بتونه به حد انسانی و حتی بالاتر از اون برسه انسان بودن چه معنی داره؟انسان در چه جایگاهی قرار خواهد گرفت؟ یک نقل قول از تورینگ( در پست قبلی راجع به تورینگ گفتم) میتونه منطور از این سوال رو بهتر برسونه:

image
الن تورینگ، پدر هوش مصنوعی

اگر ماشینی بتواند بیاندیشد، ممکن است هوشمندانه تر از ما بیندیشد، در این صورت ما چه جایگاهی خواهیم داشت؟ حتی اگر بتوانیم ماشین ها را مطیع خود نگه داریم … حتما در مقام یک گونه زیستی ، به شدت احساس حقارت میکنم.

الن تورینگ ، 1951

احتمالا این پست در اینده تکمیل بشه.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *