گوشه‌ی کافه همیشگی نشسته‌ام. سرم روی لبه میز و کتاب روی زانو‌هام. نمی‌دونم چند ساعت توی همون شرایط بودم. ولی کتاب رو همونجا تموم کردم. با موسیقی همیشگی که سالهاست موقع خوندن کتاب پخشه: Mahler | Symphony No.4 بعضی وقتا حیفم میاد برای این قطعه. اینکه چقدر برای یک کاربرد …

دقیق نمی‌دونم اخرین پستی که توی وبلاگ گذاشتم مال کی هست. ولی می‌دونم زمان زیادی گذشته.چندین پیش‌نویس داشتم برای نوشتن ولی نمی‌تونستم تمومشون کنم و موقع تموم کردن هم یک حسی جلوم رو می‌گرفت برای پابلیک کردنش. می‌خوام کمی بیشتر از قبل بنویسم. سبک نوشتن قبلیم برای بررسی کتاب‌ها بشدت …

احتمالا آرنت و کتابهاش اگه تو بخش فلسفه یا سیاست کتابفروشی ها قدم زده باشید به چشمتون خورده.من خوندن آرنت رو چند ماه پیش شروع کردم و واقعا دوسش داشتم در همون زمان هم دوره “یادگیری” متمم رو میخوندم و دیدم آرنت میتونه بهونه مناسبی برای تمرین یادگیری کریستالی باشه. …

در یکی از پست های اولی (+) که گذاشتم راجع به مقاله ناباکوف در مورد روش صحیح خواندن کتاب نوشته بودم ولی گفتم که نظر و درک درستی از منطور ناباکوف ندارم. الان هم احتمالا درک درستی ازش در من شکل نگرفته ولی کمی بهتر منظور ناباکوف رو متوجه شدم …

امسال دومین سالی بود که توی چلنج سالیانه کتاب گودریدز شرکت میکردم. به این شکل که اول هر سال یه هدفی تعیین میکنی و سعی میکنی بهش برسی. زیاد با معیار این هدف راحت نیستم ، تعداد کتاب احتمالا بدترین معیاریه که میتونی هدف قرار بدی ولی خب حداقل میتونه …

همین اول متن توصیه میکنم که اگه به اسپویل حساسید اول فیلم رو ببینید گرچه فیلم زیاد اسپویل پذیری نیست. صرفا به این خاطر میگم که من خودم دوست ندارم نظر و زاویه دید کسی رو قبل دیدن فیلم بشنوم چون جلوی ایجاد زاویه دید خودمو میگیره. تشریح یک سقوط …

پس از مدتها کلنجار با بحران چرا و چطور نوشتن کمی به خودم جسارت دادم که راجع به یک شعر از شیمبوریسکا بنویسم. آشنایی زدایی برای من یجور تلاشه برای گسترش زندگی. قبلا تو پست شوپنهاور راجع به مکانیسم درک زمان مغز که وام گرفته شده از ایگلمن بود گفتم …

ایگلمن حدودا چند روز پیش یه مقاله ای داد که در اون بررسی میکرد روش هایی که برای مقایسه intelligence بین انسان و هوش مصنوعی رو . این مقاله چند تا از سوال ها رو برام حل کرد برای همین گفتم نوشتنش شاید مفید باشه. اینکه ما چه زمان میگیم …